شکرخواب بامداد

ساخت وبلاگ
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

شکرخواب بامداد...
ما را در سایت شکرخواب بامداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmostafashism7 بازدید : 31 تاريخ : شنبه 2 دی 1402 ساعت: 20:05

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

شکرخواب بامداد...
ما را در سایت شکرخواب بامداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmostafashism7 بازدید : 29 تاريخ : شنبه 2 دی 1402 ساعت: 20:05

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

شکرخواب بامداد...
ما را در سایت شکرخواب بامداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmostafashism7 بازدید : 30 تاريخ : شنبه 2 دی 1402 ساعت: 20:05

من انسان خیلی ساده‌ای بودم، من انسان ساده‌ای هستم!... در نوع نگاهم به آدمها، رفتارشان، صحبتهایشان، گاه طعنه‌هایشان را از روی خوش‌بینی و مثبت‌نگری حمل بر صحّت میکردم و معنایی خوب برداشت میکردم... در نوع نگاهم به مسائل، خودم، آینده... شاید بهتر باشد بگویم من انسان احمقی بودم و هستم، نمیدانم، در دنیایی که همه ادّعای عاقل بودن و عقل کل بودن میکنند، جارزدن این مطلب میتواند لااقل جالب باشد...

شکرخواب بامداد...
ما را در سایت شکرخواب بامداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmostafashism7 بازدید : 58 تاريخ : دوشنبه 5 تير 1402 ساعت: 17:24

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

شکرخواب بامداد...
ما را در سایت شکرخواب بامداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmostafashism7 بازدید : 54 تاريخ : يکشنبه 28 خرداد 1402 ساعت: 14:27

نشستم، خوب نشستم، تسبیح در دست چرخاندم و خدا را به پناهی‌ام قسم دادم که پناهم باشد، استغفار گفتم، در آن خنکای روشن صبحگاهی که آسمان سرخ و آبی و خاکستری است، قدری ابر، قدری آه، خوب نشستم و استغفار گفتم برای همه‌ی بددلی‌ها، بددلی‌هایم، همه رنجش‌های بیفایده از خویش و دیگری، برای همه اضطرابها و تشویش‌ها که آفت جان است، سکوت کردم، یک سکوت بزرگ، دربرابرم یک سکوت بزرگ، نقوش اسلیمی و ختایی، رنگ زبرجدی و فیروزه‌ای چشم‌نواز، در برابر یک سکوت عظیم مبهوتانه سکوت کردم، حال آنکه سکوت من مشوّش بود، چون تخته‌پاره‌ای که هنوز غرق این آرامش عظیم نشده است، طمانینه‌ای ساختگی ولی حقیقی را به عاریه پوشیدم، یک لاقبا خوب نشستم، در میان خنکای صبحگاه و لبخند فرشته خودم را نیافتم، خودم را نیافتم، راه رفتم تا ببینم خودم را کجا جا گذاشته‌ام، نگاه کردم هیچ نیافتم، سکوت کردم، خوب سکوت کردم، به زیباترین حالت در سکوت خودم را غرق کردم، چون آخرین تخته‌پاره‌ای که از امید ناامید میشود، دیگر خودی نبود که طلب کنم، وانگهی خودم را هیچ یافتم، پیدا شدم در ناپیدایی خنکای صبح و آغوش روشن آینه... شکرخواب بامداد...ادامه مطلب
ما را در سایت شکرخواب بامداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmostafashism7 بازدید : 63 تاريخ : چهارشنبه 20 ارديبهشت 1402 ساعت: 20:26

مشکل اینجا نیست که کسی نیست به او بگویم دلم گرفته (که در اصل نیست)، مشکل اینجاست که دلم اصولا زیاد میگیرد... دارم پیر میشوم از این قبیل امور دم دستی و بازی‌های دنیا و روزگار و تکلّف‌ها و تصنّع‌ها.. پیر میشوم برای هیچ، ذرّه ذرّه آب میشوم، میخواهم بنویسم بلکه قدری کلاف این سردرگمی باز شود و رشته‌ی فکر به دستم بیاید امّا دل و دماغی در بساطم نیست و اگر هست آنی است.. نمیخواهم به موضوعاتی بپردازم که صدها بار بدانها پرداخته‌ام و حاصل عقده‌گشایی هیچ بوده است! امروز حالتی عجیب در من رخ داد، آنقدر وحشتزده شدم که به خودم لرزیدم، خودم را به خواب زدم بلکه فروکش کند! نمیتوانم از فکر کردن به آن دست بردارم، اینگونه که مرگ را اینقدر به خودم نزدیک دیدم و خود را در برابر آن بی‌پناه وحشتناک بود... دیگر حرف از چیزهای زیبا نیست، چیزهای زیبا را تنها در اینستا میتوانم لایک کنم، مناظر زیبا، پنجره‌های رو به افق، خانه‌های روشن و ساده و دنج و زندگی آدمیزادی عادّی...!  شکرخواب بامداد...ادامه مطلب
ما را در سایت شکرخواب بامداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmostafashism7 بازدید : 59 تاريخ : چهارشنبه 20 ارديبهشت 1402 ساعت: 20:26

دلم فتّانگی در سخن میخواهد، دلم آغشتگی در قلم میخواهد، دلم سکوت میخواهد، دلم محشر میخواهد، دلم حکمت میخواهد، فریاد میخواهد خواب میخواهد...!

شکرخواب بامداد...
ما را در سایت شکرخواب بامداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmostafashism7 بازدید : 67 تاريخ : يکشنبه 6 فروردين 1402 ساعت: 17:47

ایکاش کسی مرا دوست میداشت آنگونه که انگار زندگی بدون من را نمیتواند تصوّر کند، انگار من جزو ضروری زندگی‌اش و حضورم یک چیز عادی و از ملزومات زندگی اوست، مانند نسبت پدر مادر و آدمی نسبت به خودش!.. میدانم این چیزها از نزول فکر و حس خبر میدهد ولی چه میتوان کرد، گاهی به کلّه‌ام میزند!.. اصولا گریزانم از این حرفها و دیگر باوری به این قبیل امور ندارم چون میدانم آدمی تا چه اندازه بود و نبودش سست و احساساتش شکننده و مخرّب است و همان بهتر که انسان با تنهایی انس بگیرد و اگر کسی را در این تنهایی شریک میکند نه برای نفی آن که برای غنابخشیدن به آن باشد...! شکرخواب بامداد...ادامه مطلب
ما را در سایت شکرخواب بامداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmostafashism7 بازدید : 70 تاريخ : يکشنبه 6 فروردين 1402 ساعت: 17:47

چقدر جدیدا بدم میاد از آدما سریع، متظاهرا دودوزه بازا، لمپنای دوزاری متملق، حال به هم زنا، بیشرفای عوضی، چقدر از شما عوضیا متنفر بود... مرام گذاشتن برای نامردا، چه حماقتی...! مردم نمک نشناس.. حالا ادای انقلابیا و منادیان حقوق انسانی درمیارن.. خلاصه مماشات مخلصم چاکرم و به حرمت قدیم و فلان و بهمان که شاید و حمل بر خوبی کردن بسه دیگه..

شکرخواب بامداد...
ما را در سایت شکرخواب بامداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmostafashism7 بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 6 فروردين 1402 ساعت: 17:47